☻ ☻ ☻
من برای خنداندن شما آماده اند.
☻ ☻ ☻
♥ ♦ ♣ ♠
من به هر تحقیری که شدم ،
با صدای بلند خندیدم ….
نام مرا گذاشتند “با جنبه” ! بی آنکه بدانند؛
خندیدم ،
تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود ♠ ♣ ♦ ♥
یك خانم روسی و یك آقای كانادایی با هم ازدواج كردند و زندگی شادی را در تورنتو آغاز كردند .طفلكی خانم ، زبان انگلیسی بلد نبود اما می توانست با شوهرش ارتباط برقرار كند. مشكل وقتی شروع شد كه خانم برای خرید مایحتاج روزانه بیرون رفت.
یك روز او برای خرید ران مرغ به مغازه قصابی رفت.اما نمی دانست ران مرغ به زبان انگلیسی چه می شود . برای همین اول دست هایش را از دو طرف مانند بال مرغ بالا و پایین كرد و صدای مرغ درآورد. بعد پایش را بالا آورد و با انگشت رانش را به قصاب نشان داد . قصاب متوجه منظور او شد و به او ران مرغ داد.
روز بعد او می خواست سینه مرغ بخرد. بازهم او نمی دانست كه سینه مرغ به انگلیسی چه می شود. دوباره با دست هایش مانند مرغ بال بال زد و صدای مرغ درآورد. بعد دگمه های پالتو اش را باز كرد و به سینه خودش اشاره كرد . قصاب متوجه منظور او شد و به او سینه مرغ داد.
روز سوم خانم ، طفلك می خواست سوسیس بخرد. او نتوانست راهی پیدا كند تا این یكی را به فروشنده نشان بدهد. این بود كه شوهرش را به همراه خودش به فروشگاه برد............
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان امپراطوریه خنده و آدرس empire2014.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.